ای تن و جانت سپر هر بلا
کوفۀ تو قطعهای از کربلا
امشب حرم خدا حرم شد
از مقدم یار محترم شد
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو میآید
نفسهایم گواهی میدهد بوی تو میآید
سلام ما به تو، ای هاجر چهار ذبیح
درود ما به تو، ای مریم چهار مسیح...
گذشته چند صباحی ز روز عاشورا
همان حماسه، که جاوید خواندهاند او را
مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند
همه ارباب مقاتل به تفاهم گفتند
یا علی! این کیست میآید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟
ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها میشود از دست کمان
ننوشتید زمینها همه حاصلخیزند؟
باغهامان همه دور از نفس پاییزند
لختی بیا به سایهٔ این نخلها رباب!
سخت است بیقرار نشستن در آفتاب!
حال و هوای کوچه، غمآلود و درهم است
پرچم به اهتزاز درآمد، محرّم است
هرچند، نامِ نیک، فراوان شنیدهایم
نامی، به با شکوهی زینب، ندیدهایم