چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
شب همان شب که سفر مبدأ دوران میشد
خط به خط باور تقویم، مسلمان میشد
سرت اگر چه در آن روز رفت بر سرِ نی
نخورد دشمنت اما جُوِی ز گندم ری
سلام، آیۀ جاری صدای عطشانت
سلام، رود خروشانِ نور، چشمانت