شب کویر، شبی ساکت است و رازآلود
شب ستاره شدن زیر آسمان کبود
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
ای به بقیع آمده! هشیار باش
خفته چرا چشم تو؟ بیدار باش
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
این سجدهها لبالب چرت و كسالتاند
این قلبهای رفته حرا بیرسالتاند
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
«چه کربلاست! که عالم به هوش میآید
هنوز نالهٔ زینب به گوش میآید»
روزههایم اگرچه معیوب است
رمضان است و حال من خوب است