باغیم که رنجدیده از پاییزیم
با اشک، نمک به زخم خود میریزیم
یک بار رسید و بار دیگر نرسید
پرواز چنین به بام باور نرسید
آن روز، گدازۀ دلم را دیدم
خاکستر تازۀ دلم را دیدم
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست