یک بار رسید و بار دیگر نرسید
پرواز چنین به بام باور نرسید
آن روز، گدازۀ دلم را دیدم
خاکستر تازۀ دلم را دیدم
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست