وقتی که شدهست عاشق مولا، حر
ای کاش نمیشد این چنین تنها، حر
طوفان خروش و خشم ما در راه است
سوگند به آه، عمرتان کوتاه است
تيغيم که در فراز، رعبانگيزيم
هنگام فرود، خون دشمن ريزيم
داغ تو اگرچه روز را شام کند
دشمن را زهر مرگ در کام کند
روزی که ز دریای لبش دُر میرفت
نهر کلماتش از عطش پُر میرفت
پر شور و شکوه، بهمنی تازه رسید
در جان وطن بهار امید دمید
اینجا حرم خداست، سبحانالله
در تربت او شفاست، سبحانالله
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
آمد به حرم، اگرچه دیر آمده بود
با اشک سوی نعم الامیر آمده بود
همواره نبرد حق و باطل برپاست
هر روز برای مسلمین عاشوراست
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد
میآمد و سربهزیر و شرمندهٔ تو
با گریهاش آمیخت شکرخندهٔ تو