امروز که خورشید سر از شرق برآورد
از کعبۀ جان، قبلۀ هفتم خبر آورد
ای حرمت قبلۀ حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است
ای سرو که با تو باغها بالیدند
معصوم به معصوم تو را تا دیدند
ای از شعاع نور تو تابنده آفتاب
باشد ز روی ماه تو شرمنده آفتاب
اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
خورشید که بوسه بر رخ خاور زد
در سینه دلش مثل پرستو پر زد
صبح است و در بزم چمن، هر گل تبسمّ میکند
باغ از طراوت، حُسن یوسف را تجسّم میکند
باید به قدّ عرش خدا قابلم کنند
شاید به خاک پای شما نازلم کنند
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی
ماه عشق است ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است