از روى حسین تا نقاب افکندند
در عالم عشق، انقلاب افکندند
سحر که چلچلهها بال شوق وا کردند
سفر به دشت دلانگیز لالهها کردند
بوی گل از سپیده میآید
اشک شوقم ز دیده میآید
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
تو را اینگونه مینامند مولای تلاطمها
و نامت غرش آبی آوای تلاطمها
اى نفس صبحدم! دعاى که دارى؟
بوى خدا مىدهى، صفاى که دارى؟
ماه عشق است ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است