زهرای حزین، ز گرد راه آمده بود
جبریل، غریق اشک و آه آمده بود
آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
نمیجنبد ز جا مرداب کوفه
چه دلگیر است و سنگین، خواب کوفه
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی
کیست این حنجرۀ زخمیِ تنها مانده؟
آن که با چاه در این برهه هم آوا مانده