خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
از حریم کعبه آهنگ سفر داریم ما
مقصدی بالاتر از این در نظر داریم ما
خوشا آنکس که امشب در کنار کعبه جا دارد
به سر شور و به دل نور و به لب ذکر خدا دارد
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
بار بربندید آهنگ سفر دارد حسین
نیّت رفتن در آغوش خطر دارد حسین
مانند گردنبند دورِ گردن دختر
مرگ اين چنين زيباست، از اين نيز زيباتر
چشمهچشمه میجوشد خون اطهرت اینجا
کور میکند شب را، برق خنجرت اینجا
«چه کربلاست! که عالم به هوش میآید
هنوز نالهٔ زینب به گوش میآید»
شيعيان! ديگر هواى نينوا دارد حسين
روى دل با كاروان كربلا دارد حسين