ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
تو صبحِ روشنی که به خورشید رو کنی
حاشا که شام را خبر از تارِ مو کنی
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
آن شب که آسمان خدا بیستاره بود
مردی حضور فاجعه را در نظاره بود
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار