سلامٌ علی آلِ طاها و یاسین
به این خلق و این خوی و این عزّ و تمکین
ای خداجلوه و نبیمرآت
مرتضیخصلت و حسینصفات
رُخت فروغ خداوند دادگر دارد
قَدت نشان ز قیام پیامبر دارد
ای زینب ای که بیتو حقیقت زبان نداشت
خون آبرو، محبّت و ایثار، جان نداشت
ای بر تو سلام آمده از داور هستی
بگذشته در آیین نبی از سر هستی
آه میکشم تو را با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار
نور «اِقرَأ»، تابد از آیینهام
كیست در غار حرای سینهام؟!