ما به سوی چشمه از این خشکسالی میرویم
با گلوی تشنه و با مشک خالی میرویم
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
با ذکر حسین بن علی غوغا شد
درهای حرم با صلواتی وا شد
دور و بر خود میكشی مأنوسها را
اِذن پریدن میدهی طاووسها را