میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
خونت سبب وحدت و آگاهی شد
این خون جریان ساخت، جهان راهی شد
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
علی زره که بپوشد، همینکه راه بیفتد
عجیب نیست که دشمن به اشتباه بیفتد
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت