خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است
ترکهای لب این جاده از قحطی باران است
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
امروز ایلام فردا شاید خراسان بلرزد
فرقی ندارد کجای خاک دلیران بلرزد
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم