خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است
ترکهای لب این جاده از قحطی باران است
کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در
سینۀ آیینه را میشد سپر دیوار و در
امروز ایلام فردا شاید خراسان بلرزد
فرقی ندارد کجای خاک دلیران بلرزد
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم