میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
آیینه، اشکِ کودکان؛ قرآن، علیاصغر
ای مشک! در سینه نمیگنجد دلم دیگر
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
دل اگر تنگ و جان اگر خستهست
گاه گاهی اگر پریشانیم