گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
شکر خدا دعای سحرها گرفته است
دست مرا کرامت آقا گرفته است
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
من زائر نگاه توام از دیار دور
آن ذرهام که آمده تا پیشگاه نور
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
گفتند از شراب تو میخانهها به هم
خُمها به وقت خوردن پیمانهها به هم
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز
با نیت نگاه تو آغاز میکنم
احساس خویش را به تو ابراز میکنم
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند