غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی
فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی