این زن کسی را ندارد تا سوگواری بیاید؟
یک گوشه اشکی بریزد یا از کناری بیاید؟
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت