گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت