سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
کیست این حنجرۀ زخمیِ تنها مانده؟
آن که با چاه در این برهه هم آوا مانده
آمیخته چون روح در آب و گل ماست
همواره مقیم دل ناقابل ماست