سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
یارب به حق منزلت و جاه مصطفی
آن اشرف خلائق و خاتم به انبیا
اَلسَّلام ای سایهات خورشید ربّ العالمین
آسمانِ عزّ و تمکین، آفتاب داد و دین
تا آسمانت را کمی در بر بگیرد
یک شهر باید عشق را از سر بگیرد
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست