بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند