هرچند که رفتن تو غم داشت، عزیز!
در سینۀ تو عشق، حرم داشت عزیز
چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد
که غم برای کسی جز تو آفریده نشد
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود