من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟
این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها