صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در
سینۀ آیینه را میشد سپر دیوار و در
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم