این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم