صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم