گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
یا ازلیَّ الظُّهور، یا ابدیَّ الخفا
نورُک فوقَ النَّظر، حُسنُک فوقَ الثنا
ما طائر قدسیم، نوا را نشناسیم
مرغ ملکوتیم، هوا را نشناسیم
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم