آیینه، اشکِ کودکان؛ قرآن، علیاصغر
ای مشک! در سینه نمیگنجد دلم دیگر
از فرّ مقدم شه دین، ختم اوصیا
آفاق، با بَها شد و ایّام، با صفا
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
ای که وجود پاک تو آیینۀ زهراست
هر جا تو باشی اسم بابایت علی آنجاست
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است