تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
از کار تو تا که سر درآورد بهشت
خون از مژگان تر درآورد بهشت
میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
با ذكر یا كریم همه یاكریمها
خواندند با تو یا علی و یا عظیمها
کمتر کسیست در غم من، انجمن کند
از من سخن بیاورد، از من سخن کند
دوباره بوی خوش مشک ناب میآید
شمیم توست که با آب و تاب میآید
گفتم چگونه از همه برتر بخوانمت
آمد ندا حبیبۀ داور بخوانمت