تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری
به رغم سیلی امواج، صخرهوار بایست
در این مقابله چون کوه استوار بایست!