گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
به نام خداوند بالا و پست
كه از هستیاَش هست شد، هر چه هست...
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار