الهی به مستان میخانهات
به عقلآفرینان دیوانهات
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
آهای باد سحر! باغ سیب شعلهور است
برس به داد دل مادری که پشت در است
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را
کی میکنیم ریشهٔ آل سعود را؟
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی
دختر خورشید و ماه، زهرۀ زهرا
آن که کرامات او گذشته ز احصا
یاعلیُ یاعظیمُ یاغفورُ یارحیم
ماه رحمت باز رفت و همدم حسرت شدیم