نمردهاند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند
پدر! آخر چرا دنیا به ما آسان نمیگیرد؟
غروب غربت ما از چه رو پایان نمیگیرد؟
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
گر به چشم دل جانا، جلوههای ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم