مه و خورشید تابیدهست در دست
و صد دریا زلالی هست در دست
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
کسی مانند تو شبها به قبرستان نمیآید
بدون چتر، تنها، موقع باران نمیآید
عصمت بخشیده نام او دختر را
زینت بخشیده شأن او همسر را
معنای شکوهِ در قیام است حبیب
پا منبری چند امام است حبیب
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید