ما بیتو تا دنیاست دنیایی نداریم
چون سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
بیمرگ سواران شب حادثههایید
خورشیدنگاهید و در آفاق رهایید
دلم تنهاست، ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
حرف تو به شعر ناب پهلو زده است
آرامش تو به آب پهلو زده است
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
بیزارم از آن حنجره کو زارت خواند
چون لاله عزیز بودی و خوارت خواند
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت