قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بیدست و سر، آغاز کنم
در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
شهد حکمت ریزد از لعل سخندان، بیشتر
ابر نیسان میدمد بر دشت، باران، بیشتر
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم