شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
صدای بال ملائک ز دور میآید
مسافری مگر از شهر نور میآید؟
کودکی سوخت در آتش به فغان، هیچ نگفت
مادری ساخت به اندوه نهان، هیچ نگفت
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
حاجیان آمدند با تعظیم
شاکر از رحمت خدای رحیم
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد