یکی اینسان، یکی اینگونه باید
که شام و کوفه را رسوا نماید
تا تو بودی، نفسِ آینه دلگیر نبود
در دلم هیچ، به جز نقش تو تصویر نبود
چهقدر بیتو شكستم، چهقدر واهمه كردم!
چهقدر نام تو را مثل آب، زمزمه كردم!
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر