بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند