او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
یک پرده در سکوت شکستم، صدا شدم
رفتم دعای ندبه بخوانم، دعا شدم
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم