تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
هميشه بازی دنيا همين نمیماند
بساط غصب در آن سرزمين نمیماند
هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
از لحظۀ پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست
شيرينیِ اين لحظهها در هر وصالی نيست
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
چه شب است یا رب امشب كه شكسته قلب یاران
چه شبى كه فیض و رحمت، رسد از خدا چو باران