ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود
چه شب است یا رب امشب كه شكسته قلب یاران
چه شبى كه فیض و رحمت، رسد از خدا چو باران