ای آفتاب صبر کن این آخرین شب است
این آخرین شبانۀ آرام زینب است
از بلبلان هماره پیام تو را شنید
گل، جامه چاک کرد، چو نام تو را شنید
زندان تیره از نفسش روشنا شده
صد یاکریم گاه قنوتش رها شده
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
از نسل حیدری و دلاورتر از تو نیست
یعنی پس از علی، علیاکبرتر از تو نیست
با دستِ بسته است ولی دستبسته نیست
زینب سرش شكسته ولی سرشكسته نیست