توفیق اگر دلیل راهت باشد
یا پند دهندهای گواهت باشد
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
با خلق اگرچه زندگی شیرین است
ای دوست! طریق سربلندی این است
کیست این حنجرۀ زخمیِ تنها مانده؟
آن که با چاه در این برهه هم آوا مانده
آمیخته چون روح در آب و گل ماست
همواره مقیم دل ناقابل ماست
حملههای موج دیدم، لشکرت آمد به یادم
کشتی صدپاره دیدم، پیکرت آمد به یادم
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت
مگذار اسیر اشک و آهت باشیم
در حسرت یک گوشه نگاهت باشیم
در بادیه، گام تا خداوند بزن
خود را به رضای دوست، پیوند بزن
از دوست اگر دوست تمنا نکنی
این پنجره را به روی خود وانکنی