گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار سادۀ تو، حجرۀ رنگین تو
شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی
زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی