من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟
این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟
پدر! آخر چرا دنیا به ما آسان نمیگیرد؟
غروب غربت ما از چه رو پایان نمیگیرد؟
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد