پنج نوبت، فرصت سبز حضورم دادهاند
پنج ساغر باده از دریای نورم دادهاند
این عطر دلانگیز که از راه رسیده
بخشیده طراوات به دل و نور به دیده
آزادیام اینکه بندۀ او باشم
در سینه دل تپندۀ او باشم
شد به آهنگ عجیبی خاک ما زیر و زبر
خانهها لرزید و لرزیدند دلها بیشتر
تا نام تو را دلم ترنّم کردهست
با یاد تو، چون غنچه تبسّم کردهست
هنگام دعا قلب حزین داشته باش
یعنی که دلی خدایبین داشته باش
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
هر خسته دلی، که نفس سرکَش دارد
پیداست، که خاطری مشوّش دارد
سرچشمۀ فیض، آرزو کن به دعا
تحصیل امید و آبرو کن به دعا
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم